خلاصه ای از فصل سوم کتاب آشتی با امام عصر


 

 

فصل سوم- چه باید کرد؟

جایگاه امام زمان در زندگی ما کجاست؟

از وقتی که مسجدالنبی ساخته شد پیامبر اکرم در موقع ایراد خطبه و سخنرانی برای مسلمانان (مخصوصا روزهای جمعه) بر تنه­ی درخت خرمایی که در صحن مسجد باقی مانده بود تکیه می­دادند؛ منتها وقتی جمعیت زیاد شد، اصحاب پیشنهاد کردند که منبری برای رسول خدا ساخته شود تا همگان، به آسانی بتوانند پیشوای مهربان خود را ببینند. پیامبر نیز اجازه فرمودند؛ منبری از چوب با دو پله و یک عرشه ساخته شد. اولین جمعه ای که پیش آمد، رسول خدا جمعیت را شکافت و با پشت سر گذاشتن آن ستون نخل، به طرف منبر رهسپار شد. همین که بر عرشه منبر قرار گرفتند، به ناگاه صدای ناله­ی ستون خشکیده همانند زنِ فرزند مرده بلند شد. با ناله­ی ستون جمعیت نیز گریستند. رسول خدا از منبر به زیر آمدند؛ ستون را در بغل گرفتند و دست مبارک خود را بر آن کشیدند و فرموندند: «آرام باش!» سپس به سمت منبر بازگشته خطاب به مردم فرمودند: «ای مردم! این چوب خشک نسبت به رسول خدا اظهار علاقه و اشتیاق می­کند و از دوری من محزون می­گردد؛ ولی برخی از مردمان باکشان نیست که به من نزدیک شوند یا از من دور گردند! اگر من او را در بغل نگرفته بودم و بر او دست نکشیده بودم، تا روز قیامت از ناله خاموش نمی­شد.»[1]

آری درخت خشک لحظه ای از پیامبر دور شد صدا به ناله بلند کرد، با اینکه حضرت را می­دید. ما را چه شده است که امام زمان خویش را نمی­بینیم و از او دوریم؛ اما به زندگی عادی خویش سرگرم ایم؟ به یاد همه کس و همه چیز هستیم، جز امام زمانمان!

سید کریم پینه دوز از بخت یارانی بود که توفیق و سعادت دیدار ولیّ غایب خدا را در حجره محقر خود داشت. نوشته اند که روزی امام از آن مرد سعادتمند پرسیدند: «سید کریم! اگر هفته ای بگذرد و ما را نبینی چه خواهی کرد؟» سید کریم پاسخ داده بود: آقا جان می­میرم! حضرت ولی عصر نیز فرموده بودند: «اگر این گونه نبود به سراغت نمی­آمدم.»

تعارف را کنار بگذاریم. اگر به راستی چنین حالتی به برخی شیعیان دست بدهد و فراق حضرت دست کم، گروهی را اندوهگین و بی­قرار سازد، به سعادت وصال و حضور ایشان نخواهیم رسید؟

داستان ما داستان طفل صغیری است که پدر خویش را از دست می­دهد. ولی به دلیل عدم بلوغ فکری، نمی­داند به چه بلا و محرومیتی گرفتار شده است؛ اما بزرگترها که عمق مصیبت را درک می­کنند برای وی دلسوزی می­کنند. به بیان امام حسن عسکری(ع):

«سخت تر از یتیمی که پدرش را از دست داده، آن یتیمی است که از امامش بریده شده است و نمی­تواند به او برسد.»[2]

پیامبر اکرم فرموندند: «هیچ بنده­ای ایمان به خدا ندارد مگر اینکه من در نزد او از خودش محبوبتر باشم و عترت مرا بیش از عترت خود و خانواده­ام را بیش از خانواده خود و جان مرا بیش از جان خود دوست داشته باشد.»[3]

اگر فرزند ما در بازگشت از مدرسه اندکی تاخیر کند آیا آرام و خونسرد در جای خود می­نشینیم؟ کدام یک از ما تأخیر در ظهور امام را جدی گرفته­ایم؟ دوری از امام حاضر، چه تعداد از شیعیان را دردمند و دل نگران ساخته است؟ اصلا چند درصد جامعه شیعه غیبت امام را مشکل و درد می­داند که به دنبال درمان و دوای آن باشند؟ چند نفر را دیده­اید که در این مصیبت، آسایش خویش را، اگر چه موقت و محدود، از دست داده باشند؟ سراغ دارید کسی را که هر چند وقت یک بار، خواب و خوراکش مختل شده باشد؟

اگر پرسش نامه ای در اختیار ما بگذارند و از ما بخواهند گرفتاری­های خود را به ترتیب اولیت فهرست کنیم، چند درصد نخستین گرفتاری خود را غیبت امام زمان خواهیم دانست؟

اگر هم اکنون فرشته ای از آسمان نازل شود و بگوید من از جانب حق ماموریت دارم فقط یک خواسته تو را حتما برآورده سازم، کدام یک از ما مهمترین حاجت و خواسته خود را فرج امام عصر ذکر خواهیم کرد؟ در سفرهای زیارتی، در اوقات استجابت دعا، در آن لحظه هایی که دل می­شکند  اشک جاری می­شود، چه تعداد از ما، درخواست فرج را در اولویت دعاهایمان قرار می­دهیم؟

تأسف آور است که بگویم یکی از همکاران فرهنگی پس از مطالعه­ی این سطور به نویسنده گفت: من تا به حال نمی­دانستم که علت غیبت امام بی­وفایی و بی­معرفتی ما شیعیان است.

به راستی امام عصر در کجای زندگی ما جای دارد؟ متن یا حاشیه؟ چند دقیقه از 24 ساعت شبانه روز ما اختصاص به حضرت بقیه الله دارد؟ متاسفانه باید گفت حتی در حاشیه زندگی برخی از ما نیز حضور آقا لمس نمی­شود. اگر یک بار کسی من و شما را به خانه خویش دعوت کند و بر سر سفره­ی خویش بنشاند و به اصطلاح نمک گیرمان کند، سعی می­کنیم به هر نحو ممکن، این محبت او را تلافی کنیم. چگونه است که عمری، خود به همراه خانواده و بستگان و هم وطنان و هم نوعان و ... همه مخلوقات خدا، مهمان خوان کرم امام عصر هستیم، ولی حق نمک را ادا نمی­کنیم؟!

متاسفانه اطلاعات و آگاهی برخی نوجوانان و جوانان شیعه از زندگی برخی ورزش­کاران اروپایی و چهره­های به اصطلاح هنری داخلی و خارجی بیش از اطلاعات عمومی آنان راجع به پیشوایان دین است. آیا جای امام عصر در زندگی فردی و اجتماعی ما خالی نیست؟ آشنایی اکثر شیعیان با زندگی امام دوازدهم چیزی مبهم و تاریک است. فلسفه­ی غیبت امام و شرایط ظهور آن حضرت برای آنان به خوبی تبیین نشده...مگر از یازده امام پیشین چه قدر می­دانیم؟

اگر چند سال باران نبارد و خشک سالی مزارع، کشتزارها و دام های ما را تهدید کند، حاضریم سر و پا برهنه به بیابان برویم و نماز استسقا بخوانیم؛ آیا شایسته نیست دوازده قرن غیبت- که خشکسالی معنوی و قحطی دیانت را به دنبال داشته و سعادت دنیا و آخرت ما را تهدید کرده و دین نگه داشتن را همچون گرفتن آتش در کف دست مشکل ساخته است- ما را برای نماز جهت ظهور و تعجیل فرج، به دشت­ها و صحراها بکشاند؟ این کاری بود که بنی اسرائیل کردند و جواب گرفتند. پیر و جوان و زن و کودک به بیابان رفتند و یکپارچه خلاصی خود را از ستم فرعونیان طلب کردند و خداوند متعال نیز 170 سال از باقی مانده عذاب آنها را بخشید.

آری برای امور شخصی و منافع دنیوی –هرچند کوچک- دست به دعا می­شویم؛ اما برای رسیدن وقت ظهور با آن همه سفارشاتی که شده کم تر دعا می­کنیم و یا برخی اوقات دعاکنندگان برای ظهور را به باد اتهام و تمسخر می­گیریم.

در توسلات و سفرهای زیارتی ما نیز اماممان غریب است. شده تا به حال مفاتیح الجنان را باز کرده و زیارت حضرت صاحب الامر را بخوانیم و در بخش بخش آن تعمق کنیم؟



[1] - بحارالانوار ج 17- ص326 الی 327

[2] - بحارالانوار ج2- ص2

[3] - بحارالانوار ج27- ص86



:: موضوعات مرتبط: کتاب، ،
:: برچسب‌ها: جایگاه امام عصر, آشتی با امام عصر, دکتر علی هراتیان,
نویسنده : ف.پ
تاریخ : چهار شنبه 27 خرداد 1394
زمان : 12:37
خلاصه ای از فصل اول و دوم کتاب آشتی با امام عصر


فصل اول-محرومیت خودساخته

محرومیت؛ نتیجه وانهادن امام

یک صد و بیست و چهار هزار پیامبر برای هدایت بشر ماموریت یافتند. اما واکنش انسانها در برابر آنها چه بود؟ برخی را با ارّه به دو نیم کردند(حضرت زکریا)، بعضی را زنده زنده در آتش سوزاندند(حضرت جرجیس)،بعضی را سر بریدند(حضرت یحیی)، دسته ای را مجنون و ساحر نامیدند و مابقی را تکذیب کرده(و کشتند) و به جز اقلیتی به آنان ایمان نیاوردند. حاکمان جور یازده امام را یکی پس از دیگری به شهادت رساندند.

هم اینک تنها گزینه ای که پیش روی بشریت است فقط یک منجی برای انسانها باقی مانده. و این در حالیست که یکی از بزرگترین دردها این است که نسل به نسل جامعه شیعه با غیبت امام خو گرفته و برایش عادی شده. خیلی ها گمان می­برند غیبت امام و استمرار آن از مقدرات حتمی خداست و تا هر زمان که خدا بخواهد در پرده غیبت خواهد ماند و ما باید به وظایف فردی خود عمل کنیم و آقا هر وقت که خدا بخواهد می آید و جهان را اصلاح می­کند. و برخی می­گویند جهان هنوز آماده نیست و معلوم نیست آن حضرت کی می­آید.

به این دو گروه باید گفت: اگر بنا بود ظهور با تقاضا و درخواست مردم ارتباطی نداشته باشد، پس چرا در روایات رسیده از حضرات معصومین و خود امام مهدی(ع) این قدر به دعا برای فرج تاکید شده است؟ مگر قرآن نفرموده که:«خدا سرنوشت هیچ قومی را تغییر نخواهد داد مگر آن که خود چنین تغییری را در درونشان انجام دهند.[1]»

تمسک، عامل سعادت

در حدیثی آمده که حضرت امیرالمومنین در روزهای پایان عمرشان در خطاب به یکی از اصحاب، ضمن هشدار به رو کردن سختی های به مردم، سال هفتاد هجری را سال گشایش و پایان بلاها ذکر فرمودند[2] از این روی در زمان امام باقر(ع) ابوحمزه ثمالی به آن حضرت عرض کرد: آقای من، چرا این گشایش که امیرالمومنین فرموده بودند حاصل نشد؟ امام فرمودند:« اگر مردم متوجه امام زمان خود می­شدند، قرار بود در آن سال کار به مسیر اصلی یعنی امامت برگردد؛ ولی با تنها ماندن سیدالشهدا و شهادت ایشان در کربلا، این امر تا سال140 هجری به تاخیر افتاد. تا آن سال مردم آن قدر در حفظ اسرار تعهدی که نسبت به امام زمان خود داشتند بی توجهی انجام داند که این موعد به تاخیر افتاد و نزد ما وقت مشخص دیگری برای این مهم نیست

درباره­ی آنچه موجب شد تا بشریت خود را از بزرگترین نعمت الهی محروم کند سخن زیاد است که به این نکته بسند می­کنیم که امام صادق(ع) فرمودند:«قضای حتمی خداوند این است که اگر به بنده­اش نعمتی را عطا کند، قبل از آن که بنده گناهی مرتکب گردد که بدان مستوجب سلب نعمت شود، آن را از او نمی­گیرد.[3]» و نیز فرمودند:« اگر خدا بر مردم غضب کند، ما اهل بیت را از میان آن­ها بیرون می­برد[4]

و آری آنچه نمی­بایست اتفاق می­افتاد واقع شد و بشریت از برترین نعمت الهی با دستان خود محرم شد و این محرومیت، خود ساخته است.

 

فصل دوم-رهنمود­های نجات بخش

 

اگر به منظور جست و جوی راه کار برای تعجیل در فرج باشیم در سه مقطع می­توان رهنمودهای آن امام همام را مورد توجه قرار داد:

1-روزگار غیبت 2-زمان صدور نامه خطاب به شیخ مفید(رض) 3-از هنگام صدور نامه تا کنون

فرمایش امام در غیبت صغری

امام از طریق محمد­بن­عثمان، دومین وکیل خویش خطاب به همه شیعیان می­فرمایند: «برای تعجیل در فرج بسیار دعا کنید که همانا گشایش و فرج شما در آن است.»[5]

امام حسن عسکری(ع) خطاب به اسحاق قمی می­فرمایند: «سوگند به خدا، فرزندم دارای غیبتی خواهد بود که هیچ کس در آن دوران از هلاکت و نابودی رهایی نمی­یابد، مگر خداوند او را بر اعتقاد به امامت وی استوار و بر دعا برای تعجیل ظهورش موفق بدارد[6]

اگر به فرمایشات امام در غیبت صغری عمل شده بود قطعا نجات و رهایی از این محرومیت محقق می­گشت ولی این گونه نشد.

 

نامه حضرت بقیه الله ارواحنا فداه خطاب به شیخ مفید

این نامه در اوایل غیبت کبری به شیخ مفید-که از بزرگترین فقهای شیعه به شمار می­رود- شرف صدور یافت و جالب این است که در این نامه همان مقدار غیبت(90سال) را تاخیر نام نهاده اند. در این­جا به علت طولانی بودن نامه به بخشی از آن اشاره می­شود:

«...اگر شیعیان ما-که خداوند متعال ایشان را به اطاعت خویش موفق بدارد- با دلهای متحد و یک­پارچه بر وفای عهد و پیمان خویش اجتماع می­کردند، ملاقات دیدار ما از آنان به تاخیر نمی­افتاد و سعادت دیدار و مشاهده­ی با معرفت برای آنان حاصل می­شد و زودتر از این به دیدار ما نایل می­شدند. آن چیزی که ما را از آنان دور کرده (و باعث طولانی شدن غیبت) است گناهان و خطاهایی است که مرتکب می­شوند و ما چنین انتظاری از آن­ها نداشتیم...»[7]

این نامه در اواخر سال 412 هجری صادر شده و هم اکنون بیش از هزار سال از صدور آن می­گذرد. به راستی کدامین اجتماع و کدامین اتحاد برای وفای به عهدی که شیعه با پیشوای خود بسته است صورت گرفته است؟ کدام توجه و توبه­ی دسته جمعی انجام  شده است؟ و این جریان غیبت تا هم اکنون نیز امتداد یافته است که به فرمایش خود امام(ع): «چگونگی بهره­مندی از من در دوران غیبتم چونان بهره بردن از خورشید است؛ زمانی که ابرها آن را از دیدگان مستور می­دارند.»[8] طبق این کلام شریف، وجه غیبت خورشید را باید در وجود ابرها جست­و­جو کرد نه در آفتاب. خواجه نصیرالدین طوسی در جمله معروفی می­گویند: « وُجودهُ لطفٌ و تصرُّفُهُ لطف آخَرُ وعَدمُهُ مِنّا»[9] وجود امام مِهر است و تصرف او مهری دیگر و نبود او از ماست. فصل الخطاب این که حضرت فاطمه(س) می­فرمایند: « مَثَلُ الإمامِ مثلُ الکعبهِ إذا تُؤتی و لا تأتی»[10] امام مانند کعبه است که باید به سوی او روند و او به سوی مردم نمی­آید. و این است که امام زمان کعبه مقصودی است که بشریت برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت متوجه او شوند.

غربت در غیبت

پس از عملی نشدن ره­نمود آن حضرت در غیبت صغری در نامه ای که به شیخ مفید مرقوم فرموند، همّ و غم و اندوه حضرت روز به روز بیشتر شد. غربت او از سویی و بی اعتنایی و عدم معرفت شیعه به خواسته های حضرتش از سوی دیگر باعث شده که به فرموده امام رضا آسمان ها و زمین و ساکنان آن بر امام بگریند.[11] چندین امام برای غربت و مظلومیت او قبل از ولادتش گریسته اند. امام صادق را دیدند که بر روی خاک نشسته و همانند مادر فرزند از دست داده گریه می­کند و به پهنای صورت اشک می­ریزد و چنین زمزمه دارد:

«آقای من! غیبت تو خواب را از دیدگان من ربوده و خاطرم را پریشان ساخته و آرامش دل را از من گرفته... سرور من! غیبت تو مصیتی جانکاه بر سراسر هستی ام فرو ریخته که هرگز از آن تسلی نمی­یابم از دست دادن یاران، یکی پس از دیگری اجتماعات را در هم می­ریزد. بلاها و سختی­ها، رنج­ها و اندوه­ها آن چنان بر دلم سنگینی می­کند که دیگر اشک دیده و فریادهای سینه را احساس نمی­کنم...»[12]

آیا می­دانید در روایات حضرات معصومین، شیعیان و محبین اهل بیت به دعا برای فرج موعود آل محمد تشویق شده­اند؟ مگر نه این است که در طول این یازده قرن غیبت کبری، هر ظلم و جنایتی، بدعت و معصیتی، هر خونی که به ناحق ریخته و هر اشکی که از گوشه چشمی چکیده و هر ناله ای که از سینه­ی دردمندی برخاسته است، همه و همه در منظر آن حضرت بوده و خاطرش را آزرده ساخته است؟

هنوز بیش از هزاران سال از ولادت امام عصر می­گذرد و این شایسته ترین انسان روی زمین در زندان غیبت به سر می­برد. طبیعی است که اگر عضوی از خانواده با مشکلی روبرو شود تمام اقوام و آشنایان به تکاپو می­افتند، هزینه می­کنند، آبرو و اسناد خود را به ودیعه می­گذارند تا او از گرفتاری خلاص شود.  بار ها دیده ایم اگر فرزند خانواده ای در بازگشت به منزل کمی دیر کند به دنبال علت تاخیر او می­روند. مگر امام زمان ما، عزیزتر از جان و پدر و مادر و خانواده مان نیست؟ مگر در زیارت جامعه کبیره نمی­گوییم: «بِأبی أنتُم و اّمّی و نَفسی وَ أهلی و مالی» پدر و مادر و جان و خانواده و دارایی من به فدای شما اهل بیت باد؟ پس بیاییم با ترک گناه و دعا برای ظهور آن حضرت، قفل زندان غیبت را بشکنیم و مولای عزیزتر از جان خود را از این گرفتاری چند سده آزاد کنیم. از خود بپرسیم که تاخیر در ظهور آخرین حجت الهی تا چه حد ما را به اضطراب و حرکت و تلاش وا داشته است؟

مظلومیت امام عصر(ع) از زبان مبارک خود آن حضرت

مرحوم حاج شیخ جعفر جوادی در عالم شهود خدمت حضرت بقیه الله مشرف شده آن حضرت را بسیار غمگین می­بیند. از حال آن بزرگوار سوال می­کند. می­فرمایند: «دلم خون است! دلم خون است!...»[13] مرحوم حاج محمد فشندی می­گوید: در مسجد جمکران، اعمال به جا آورده و با همسرم می­آمدم. دیدم آقای نورانی داخل صحن شدهاند و قصد دارند به طرف مسجد بروند. با خود گفتم این سید نورانی در این هوای گرم، از راه رسیده و تشنه است. ظرف آبی به دست ایشان دادم. پس از آشامیدن، ظرف آب را پس دادند. گفتم آقا شما دعا کنید و فرج امام زمان را بخواهید تا امر ظهور نزدیک شود، فرمودند:

«شیعیان ما به اندازه­ی آب خوردنی ما را نمی­خواهند! اگر ما را بخواهند، دعا می­کنند و فرج ما می­رسد.»[14]

یکی از علمای وارسته نجف در زیارت کربلا در کنار حرم مطهر امام حسین به محضر حضرت مهدی(ع) شرف یاب می­شود. امام زمان به او می­فرماید: «فلانی، ببین این جا- که دعا مستجاب است- مردم به فکر من نیستند و برای فرج من دعا نمی­کنند.» سپس آن حضرت تصرف ولایتی می­فرمایند و آن عالم ربانی خواسته های مردم را می­شنود که هر کدام برای حوائج خصوصی خود دعا می­کنند. امام می­فرمایند: «شنیدی؟! حتی یک نفر از این زائرین نگفت: خدایا فرج مهدی را برسان.»[15]

وظیفه سنگین شیعیان ایران

شیعیان در این میان وظیفه سنگین تری دارند چرا که به اذعان و اقرار همکان،  این آب و خاک، سرزمین امام زمان است و در سایه­ی الطاف آن بزرگوار است که شرور و فتنه­ها ما را از پای در نیاورده است.در داستان توسل و تشرف شیخ اسماعیل نمازی شاهرودی به محضر مبارکشان چندین بار از نعمت های ایران سخن به میان می­آید و آن حضرت می­فرمایند: «همه جای ایران نعمت وافر و فراوان است و همه از برکت ما اهل بیت است[16]

در دوران جنگ جهانی اول و اشغال ایران توسط انگلیس و روس، مرحوم آیت الله نائینی که از این وضع خیلی پریشان بودند که نکند این کشور محب اهل بیت سقوط کرده و از بین رود در خال گریه و توسل و ناراحتی به خواب رفتند. در عالم خواب دیدند دیواری است به شکل نقشه ایران که شکست برداشته و خم شده و در زیر این دیوار، یک عده زن و بچه نشستند که دیوار در حال ریختن به سر آنهاست. او وقتی این صحنه را می­بیند فریاد می­زند: خدایا  این وضع به کجا خواهد انجامید؟ و در این حال می­بیند که حضرت ولی عصر تشریف آورده و انگشت مبارکشان را به طرف دیواری که خم شده بود در حال افتادن بود گرفتند و فرمودند: «این جا شیعه خانه ماست. می­شکند؛ خم می­شود؛ خطر هست؛ ... ولی ما نمی­گذاریم سقوط کند. ما نگه­اش می­داریم.»[17]

عنایات خاص به جامعه شیعه

«وَ بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری وَ بِوُجودِهِ ثَبَتِ الأرضُ وَ السّما[18]» به یمن وجود او تمام خلایق روزی می­خورند و آسمان و زمین پا برجاست.

امیرالمومنین می­فرمایند: «اگر زمین یک ساعت ار حجت خدا خالی باشد، ساکنان خود را فرو می­برد[19].» با این همه، عنایت خاص آن پیشوای غائب به جامعه شیعه- که در کلام نورانی حضرتش به مرحوم شیخ مفید متجلی است- وظیفه شیعیان جهان را سنگین تر کرده:

«ما در رعایت حال شما کوتاهی نمی­کنیم. اگر چنین نبود، محنت و گرفتاری بر شما نازل می­شد و دشمنان شما را ریشه کن می­کردند.»[20] و هم چنین می­فرمایند: «اگر اینگونه نبود که ما دوستدار اصلاح کار شماییم و به خاطر شما نظر لطف و رحمت داریم، از توجه و التفات به شما، به خاطر کارهای ناپسندتان، احتراز می­کردیم.»[21] آیا با آگاهی از این همه لطف و احسان و عنایتی که به جامعه شیعه دارد، نباید احساس شرمندگی به ما دست بدهد؟ آیا نباید به جبران بی­وفایی­ها و نامهربانی­ها و جفاهایمان نسبت به امام مهربان خویش باشیم؟

در خاتمه­ی این بخش، تذکر این نکته ضروری است که اگر این همه بر اهمیت دعا برای فرج تاکید می­گردد این ذهنیت به وجود آید که امام نیازمند دعای مردم است. همانطور که می دانیم خدا هیچ احتیاجی به بندگان خویش ندارد به همین سان آن خاندان پاک نیز از خلق خدا بی­نیازند چنانکه امام حسین(ع) می­فرمایند: «همگان به او (حضرت مهدی) نیازمندند و او به هیچ کسی نیازی ندارد.»[22]بلکه این همه سفارش به دعا از دلسوزی ایشان برای هدایت و رستگاری انسانهاست. حضرت در یکی از توقیعات می­فرمایند: «به من رسیده که گروهی از شما در دین به تردید افتاده و در دل نسبت به اولیای امرتان شک و حیرت کرده­اید و این مایه­ی غم ما شده است، البته به خاطر خود شما نه برای خودمان؛ زیرا که خداوند با ماست و با بودن او نیازی به دیگری نداریم و حق همراه ماست. بنابراین اگر کسانی از ما دست بردارند، این هرگز ما را به وحشت نمی­اندازد. ما ساخته شدگان خداییم و مردمان ساخته شدگان ما.»[23]



[1] - رعد11

[2] - بحارالانوار ج42- ص223

[3] - تفسیر عیاشی2- ذیل آیه 11 سوره رعد

[4] - اصول کافی1- کتاب الحجه – باب فی الغیبه80- حدیث31

[5] - کمال الدین ج2- ص485

[6] -کمال الدین ج2- ص384

[7] - بحارالانوار ج53- ص176

[8] - کمال الدین ج2- ص485 ؛ بحارالانوار ج53- ص181

[9] - کشف المراد ص362

[10] - بحارالانوار ج36- ص353

[11] - کمال الدین ج2- ص370 ؛ غیبت طوسی ص 283

[12] - بحارالانوارج51- ص219 ؛ کمال الدین ص 353

[13] - صحیفه مهدیه ص 52

[14] - شیفتگان حضرت مهدی ج1- ص155

[15] - مجله موعود، ش13 مقاله آقای هاشمی

[16] - متن سخنرانی ایشان

[17] - فرازی از تجلیات امام عصر(ع) ص54

[18] - مفاتیح الجنان- بخشی از دعای عدیله

[19] - بحارالانوار ج51- ص113

[20] - احتجاج ج2-ص233

[21] - بحارالانوار ج53- ص179

[22] - منتخب الاثر ص309

[23] - ترجمه مکیال المکارم ج1- ص82



:: موضوعات مرتبط: کتاب، ،
:: برچسب‌ها: محرومیت از امام, آشتی با امام عصر, علی هراتیان, تمسک به امام, مظلومیت امام, وظایف شیعیان ایران, نامه امام زمان, غربت در غیبت, ,
نویسنده : ف.پ
تاریخ : شنبه 23 خرداد 1394
زمان : 13:20
آشتی با امام عصر


ای حجت یزدان یزدان و ای امیر دوران!

ای موعود انبیا و منجی انسانها!

ای کاش اهل عالم می دانستد که با آمدنت، چه سعادتی به آنان روی می­داد.

ای کاش مسیحیان جهان می­دانستند که مسیح خود دلداده­ی توست و برای ظهورت لحظه شماری می­کند تا از آسمان فرود آید؛ در نماز به تو اقتدا کند و پیروان خویش را به تبعیت از تو فرا خواند که اگر عیسی(ع) مرده ای را زنده می­کرد؛

تو ای مقتدای مسیح، زمین و زمان را، انسان و جهان را زنده خواهی کرد.

ای کاش کلیمیان جهان می­دانستند که نه تنها ید بیضا، عصا و سنگ موسی(ع)، الواح تورات و انگشتر سلیمان که تمام موایث انبیا در نزد توست و همان خضر(ع) که حضرت موسی(ع) مصاحبت با وی را تاب نیاورد، در مقابل تو دست ادب بر سینه می­نهد، به خدمتکاری و همنشینی­ات افتخار می­کند[1].

ای کاش پیروان زرتشت، این معنی را درمی­یافتند که «پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک» تنها و تنها در دروان طلایی ظهور توست که مجال بروز خواهد یافت. تو را یوسف زهرا صدا می­زنند و به یوسف تشبیه می­کنند اگرچه:

                       بالای تخت یوسف کنعان نوشته اند                   هر یوسفی که یوسف زهرا نمی شود

هرگاه تو را با این لقب یاد می­کنم ناخودآگاه آیه از قران برایم تداعی می شود. آن گاه که برادران خطاکار یوسف به محضر او شرفیاب شدند و یوسف آنها را با این بیان خطاب کرد که:«هَل فَعَلتُم بِیوسف و أخیه» هیچ می­دانید با یوسف و برادرش چه کردید و بلافاصله بانویی در برابرم مجسم می­شود که مرا و یکایک شیعیان را مورد خطاب و عتاب قرار می­دهد که:«هیج می­دانید با یوسف من چه کردید.»

ای کاش مسلمانان جهان باور می­­کردند که:«بقیّه الله خَیر لکم إن کنتم مؤمنین»[2].

کاش صدها میلیون مسلمان که هر روز بارها و بارها در نماز­های روزانه خویش«اهدنا الصراط المستقیم» می­گویند می­پذیرفتند که در این زمانه تنها راه رهایی یعنی صراط مستقیم تو هستی[3].

تو فصل مشترک تمام ادیانی؛

اما افسوس که شیعیان هنوز عزم راسخ و زبان مشترکی برای دم زدن از تو ندارند.

کاش با خودمان خلوت می کردیم و از خودمان می­پرسیدیم آیا خدا این ولی معصوم را برای خود آفریده که سالهای متمادی در پس پرده غیبت بماند و بشر هم در ظلمت و بدبختی دست و پا بزند؟ کاش دنبال این سوال بودیم که غیبت ولی خدا، سرنوشت محتوم و تقدیر ناپذیر الهی است یا این ما هستیم که تاکنون او را نخواسته­ایم و ظهورش را طالب نبوده­ایم؟ کاش متوجه بودیم که فرمول ظهور، سخت و پیچیده نیست و این آگاهی و بیداری و درخواست و دعای ماست که ظهور را رقم خواهد زد و غفلت و خواب آلودگی ما از جمله تاخیر ظهور حجت است.

اول مظلوم عالم درد دل خود را با چاه می­گفت. ای کاش می­دانستم در کدام نخلستان و سر بر کدامین چاه از بی­وفایی و غفلت ما شکوه می­کنی؟ نمی­دانم چه شکوهی در ظهورت نهفته است و تو چه عظمتی داری که امیرمومنان، آن عدل مجسم آرزوی برپایی دولت تو و شوق دیدن حکومتت را دارد: «و یا شوقاه إلی رؤیتهم فی حال ظهور دولتهم». وه! چه مشتاقم که آنان را در زمان تشکیل دولتشان ببینم![4]

تو که هستی که سیده النسا در میان دود و آتش تو را صدا می­کند و «وَلَدی مهدی» می­گوید.

ای کاش عزاداران سالار شهیدان می­دانستند که هم اینک حضرت حسین تعزیه دار غربت و مظلومیت توست آنجا که می­فرماید:«مهدی ما در عصر خودش مظلوم است[5]

اعتراف می­کنم خود نیز در زمره کسانی هستم که با آب و تاب زیارت وارث و عاشورا می­خوانند و با گریه می­گویند «یالیتنی کنا معک»؛ اما از درک این حقیقت غافلند که حسین این زمان تویی که هلهله­ی ایادی شیطان و امواج سپاه کفر و نفاق، شنیدن صدای استغاثه­ات را مشکل ساخته است. پرده های معصیت، گوش و جانمان را سنگین ساخته. تازه در این میدان از ما سر و جان نخواسته­اند. فقط فرموده­ای برای ظهورم دعا کنید.

به فرمایش امام جعفر صادق(ع) که میرسم، قلم لحظه­ای از نوشتن بازمی­ایستد. او که تمامی مذاهب اسلامی خود را وام دار اقیانوس بی کران علمش می­دانند در بیانی شگفت انگیز می­فرماید:«لَو أدرکته لَخدمته أیّام حیاتی» اگر او (حضرت مهدی ع) را درک کنم در تمام طول عمرم به خدمتش کمر می­بندم.

حضرت موسی­ بن­ جعفر(ع) پس از سالها گرفتاری در سیاه­ چالهای هارون الرشید(لع) دست به آسمان برد و خلاصی از دست هارون را خواست. امیرالمومنان نیز شکایت به خدا برد و فرمود: خدایا علی را از اینان بگیر و بدتر از علی را بر ایشان مسلط فرما. جان عالم فدای تو که نمی­توانی چنین دعاهایی بر لب جاری کنی. چرا که باید مأموریت ناتمام همه­ی انبیا و اولیا را به اتمام برسانی.

هر ساله میلیون­ها نفر به پابوس امام هشتم مشرف می­شوند اما کاش می­دانستند که آن امام ده­ها سال پیش برای ظهورت دعا می­کرد و با شنیدن نامت از جا برمی­خاست و دو دست خویش را بر سر می­نهاد و اطرافیان خود را نیز به دعا برایت سفارش می­داد.

زمانی که کم سن و سال بودم هرگاه به این روایت از امام جواد(ع) بر­ می­خوردم که:«فانه یقوم بعد موت ذکره و ارتداد اکثر القائلین بامامته» حضرت مهدی بعد از اینکه نامش فراموش شد و بیشتر معتقدان به امامتش از عقیده خود برگشتند قیام می­کند[6]، با تعجب از خود می­پرسیدم مگر ممکن است معتقدان به امامت از ایشان رویگردان شوند؟ حال می­فهمم که ارتداد، تنها به معنی انکار زبانی شما یا کتاب نوشتن علیه شما و ... نیست، همین که تو را به فراموشی سپرده­ایم؛ همین که نبود شما برایمان عادی شده؛ همین که به توصیه­های شما اهمیتی نمی­دهیم و خود را در محضر شما نمی­بینیم ... خود مصداق روشنی از این حدیث است.

ای کاش می­فهمیدیم که آن شمشیر زهرآلود که عدالت را دو شقه کرد و آن را با امیرالمومنین دفن شد، تنها مهدی(ع) است که آن را زنده خواهد کرد. و بالاخره کاش مردم جهان می دانستند که چگونه شیاطین شرق و غرب عالم درصددند آتش نبردهای مرگبار هسته­ای را در جهان شعله ور سازند و از کشتن میلیاردها انسان باکی ندارند. هنوز فرصت باقیست بیاییم همه باهم برای ظهور موعود جهانیان دست به دعا برداریم.

 

خلاصه ای از مقدمه کتاب آشتی با امام عصر نوشته دکتر علی هراتیان



[1] -امام عصر به مومنی که آن حضرت را دیده و نشناخته بود و از ایشان سوال کرد گمان می کنم شما خضر باشید؛ فرمودند:«والله انی لمن الخضر مفتقرا الی رویته... به خدا قسم من آن کسی هستم که خضر محتاج دیدن اوست.»

[2]- بازمانده خدا برای شما بهتر است اگر از مومنان باشید- هود68

[3] -پیامیر اکرم در خطبه غدیر فرمودند:«...ای مردمان صراط مستقیم که خداوند شما را به پیروی از آن امر فرموده منم و پس از من علیست وآن گاه فرزندانم از نسل او...»تفسیر برهان ج1- ص47

[4] -کفایه الاثر- ص220

[5] -صحیفه مهدیه- ص52

[6] -  اعلام الوری- ص409



:: موضوعات مرتبط: کتاب، ،
:: برچسب‌ها: آشتی با امام عصر, علی هراتیان, مقتدای مسیح, کلیمیان, بقیه الله, ولدی مهدی, ,
نویسنده : ف.پ
تاریخ : سه شنبه 19 خرداد 1394
زمان : 14:0

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.